- شوره خره (رَ / رِ خَرْ رَ / رِ)
سخت شور. طعام یا آب مایع چون آش و غیره نهایت شور. (یادداشت مؤلف). و رجوع به شورخره شود
معنی شوره خره - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
در پزشکی پوسته های ریز که به واسطۀ قارچ های کچلی یا عارضۀ دیگر از پوست سر جدا می شود و در لا به لای موها جا می گیرد
(رَ / رِ خَ)
لغت نامه دهخدا
همان گورخر که گذشت. (آنندراج). گور: و گوره خر از پیش او بگریخت، روی در بیابان نهاد. (سندبادنامه ص 137). رجوع به گور و گورخر شود
(شِرْ رَ شِرْ رَ)
لغت نامه دهخدا
در تداول عامه، پاره پاره (جامه). (یادداشت مؤلف). شرمبه شرمبه. شرنبه شرنبه. لقمه لقمه. تکه تکه. رجوع به شرمبه شود
(رَ / رِ)
لغت نامه دهخدا
خاک شوره. خاک شور:
شوره خاکی را کز تخم تهی است
فتح باب از نم مژگان چه کنم.
خاقانی.
کنم از شوره خاک شیرۀپاک
این کرامات بین که من دارم.
خاقانی
شوره خاکی را کز تخم تهی است
فتح باب از نم مژگان چه کنم.
خاقانی.
کنم از شوره خاک شیرۀپاک
این کرامات بین که من دارم.
خاقانی
(گُ)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان بیلوار که در بخش کامیاران شهرستان سنندج واقع است و 520 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
(قَ را)
لغت نامه دهخدا
دهی کوچکی است از دهستان میرده بخش مرکزی شهرستان سقز، سکنۀ آن 50 تن. آب آن از چشمه و رود خانه سقز. محصول آن غلات، لبنیات و توتون. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
پوسته هاس ریزی که بواسطه قارچهای کچلی یا عارضه دیگر از پوست سر جدا میشود و لابلای موها جا می گیرد
زمین شور، شوره زار
جایی که خاکش شور و نمکین است
باران توأم با برف که پس از ریزش برف، آن را آب کند